راهي شده با جگري آتش گرفتهساقي به سويِ كوثري آتش گرفتهدختر كنارِ بسترِ بابايِ مظلوم ...افتاده يادِ مادري آتش گرفتهزينب به رويِ او كشيده چادري كه ...خاكي شده پُشتِ دري آتش گرفتهمولا به عبّاس و حسين و حسنَش گفت ...از حنجر و بال و پري آتش گرفتهگفته برايِ حسن و حسين و عبّاس ...از ماجرايِ خواهري آتش گرفتهگفته ز گوشواره و خلخال و النگوگفته ز صيدِ مَعجري آتش گرفتهگفته ز مُشت و لگد و سيلي و شلاّقگفته ز مويِ دختري آتش گرفته
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۲ساعت 16:59  توسط سعید تاجیک | دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : st69a بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 30 فروردين 1402 ساعت: 20:26